مصاحبه با ن.ارجمندی
در این قسمت به دنبال ارجمندی رفتیم تا با او مصاحبه ای داشته با شیم.
خوشبختانه ارجمندی سرش خلوت تر بود و به راحتی توانستیم چند لحظه وقت او را بگیریم.
البته اوهم وقت زیادی نداشت و 200 تکلیف آقای ل.ز روی دستش مانده بود ولی نخواست دل مارا بشکند(نامرد 5 تومن گرفت)
.
در این مصاحبه اعصاب برای من نماند.
سوال 1
من:نامی تو از تکالیف آقای ل.ز راضی هستی؟
ارجمندی:می دونستی رنگ پتاسیم روی شعله بنفشه؟
من:بله حالا می شه جواب سوال من رو بدی؟
ارجمندی:خب بپرس سوالت رو.
من:تو از تکالیف آقای ل.ز راضی هستی؟
ارجمندی:پیش خودمون بمونه میشه 6 تومن دیگه بدی عوضش 10 تا سوالت رو جواب می دم ها؟
من:در خواب بینی پول دانه؟
ارجمندی: باشه سوالت چی بود؟
من: تو از تکالیف آقای ل.ز راضی هستی یا نه بالاخره؟
ارجمندی:می دونستی سوخت موشک از پتاسیم نیترات و شکر تشکیل شده؟
من:فهمیدی بچه ها توی مصاحبه قبلی با پیر هادی چه طوری زدنش؟
ارجمندی:نه،می خواهی برق رو از آب رد کنیم و آب رو تجزیه کنیم و بعد با هیدروژن به دست اومده یه بادکنک رو پر کنیم بفرستیمش به جو؟
در اینجا بود که ج.ر.تفتی یک سیلی بر صورت ارجمندی نواخت به جای 5 تومنه!!!
من:آقا ارجمندی برای آخرین بار عرض می کنم آیا شما از تکالیف آقای ل.ز راضی هستید؟
س.زمردی:ارجمندی رفته موشک هوا کنه.
کل بچه های کلاس که مشتاق شنیدن بقیه مصاحبه بودن:زمردی خفه شو(عاشق این کار بچه هام
).(با لحن مخصوص به 303
)
ارجمندی:نه اصلا راضی نیستم.(با ترس و وحشت فراوان)
کل بچه ها با شنیدن این جواب که اصلا غیر منتظره نبود حوصله شان سررفت و رفتند سر جایشان(پراکنده شدند)(برعکس این شکلک را تصور کنید).
اما اون روز دل من خنک شد چون بلافاصله زنگ خورد و ارجمندی هنوز تکالیفش را ننوشته بود.
البته تا زمانی که فهمیدم یادم رفته دفتر ریاضیم رو بیارم.
مصاحبه بالا کاملا واقعی نبوده و جنبه جنگ طلبی دارد ما نفس کش می طلبیم.
افراد بعدی:
ممل
انیشتین
جک و لوبیای سحرآمیز
هانسل و گرتل (افاسر)
و
.
.
.
این آیه حک شده اســت:
نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ
و مـــن . . .
هنــــوز و تا همیشــه
به همین یک آیــه دلخــوشــــم:
" بندگانم را آگاه کن که من بخشندهی مهــــربانم ! "