آشنایی با من :/

فقط اگه حاضری وقت تلف کنی بخون!

۱۵ مطلب با موضوع «خاطرات» ثبت شده است

هاهاها

امروز امتحان عربی داشتم البته منظور از امروز دیروزه چون ساعت از 12 گذشت. دیشبش ساعت هفت که از مدرسه اومد نشستم عربی خوندن تا ساعت 11 و ساعت 12:30 خوابیدم.

صب مامانم بیدارم نکرد :| بیدار نشده بود که بیدارم کنه! دیر بیدار شدم و برخلاف هر روز که با اتوبوس میرم مدرسه این دفعه چون دیر بود بابام رسوندم.

نه تنها امتحان تموم شده بود بلکه زنگ اول هم تموم شده بود. از طرفی خوشحال بودم که امتحان کاملا ناخواسته پیچونده شد و از طرفی هم ناراحت بودم که حالا چطوری به آقای مقیمی بگم که از قصد امتحانو نپیچوندم :|

خلاصه بعد 2 زنگ رفدم با آقای مقیمی صحبت کنم بش گفتم که آره نمی خواستم امتحانو بپیچونم و خواب موندم و اینا، به طرز عجیبی اصن هیچی نگفت فقط گفت مهم نیس برو به سپهر بگو بیاد کارش دارم. منم گفتم آقا سپهر نیومده.

حالا ذوق مرگ شده بودم که آخخخخ جون امتحان دادانم خیلی براشون مهم نیس و معلومه که نمره هامو تاثیر نمیدن مخصوصا وقتی فهمیدم امتحان عربی سخت بوده بیشتر خوشحال شدم.

هیچی دیگه :|

اصن وقتایی که آدم میره مدرسه همه چی تکراریه و چیز جالبی واسه تعریف کردن نیس. مث هر سال باید وایسم بگم بذا تابستون شه :|

شبتون خوش!

۰۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۰۹ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ArShaN

امروز چندمه اصن؟

بله بله :| بعد 100 سال یه پست جدید. اصن نمیدونم امروز چندمه که بخوام تاریخ بزنم :| کلا قاطی شده همه چی، برعکس وقتایی که همه چی رو برنامه بود و روزی 2تا ویدئو آپارات داشتیم و هر شب هم یه پست خاطرات اون شب بود، الان عشقی کار میکنم. حالشو داشته باشم پست میذارم. 

الانم این چن روزه خیلی اعصابم به هم ریخته بود دلم خواست اینجارو به روز کنم. اصن داشت یادم میرفت صدای دکمه های کیبورد که میره تو گوش آدم چه حالی میده.

چون خیر سرم المپیادیم از امتحانای میان تر معاف بودم! با بچه های المپیادی دیگه تو کلاس نشسته بودیم و مشق می نوشتیم و درس می خوندیم و اینا! یدفعه زدیم زیر آواز :|

اول من شروع کردم و مورد انتقاد شدید جمع قرار گرفتم بعد هم بقیه :/

تا اینکه نمیدونم این ایده احمقانه از کجا به فکرم رسید که اصن با گوشی آهنگ بذاریم :|

خلاصه بعد متوجه شدیم که چه جالب آهنگی که گذاشتمو من و آرمان حفظیم :/ این شد که خودمونم با آهنگ شروع کردیم خوندن :))

حالا آهنگ چی بود so much for my happy ending - avril :|

هیچی دیگه آقای فلاحت عزیز اومد گفت چه خبره اینجا و منم تو چشاش زل زدم گفتم هیچی آقا آهنگ گذاشتیم :| 

گفت گوشیتو بده من، حالا یکی نی به من بگه چرا باید بری پلیر تی‌تی‌پاد نصب کنی آخه؟ عکس آوریل افتاده رو لاک اسکیرین 3بار اون لعنتیو کشیدم کنار قفل صفحه باز شه که گوشیو خاموش کنم بدم بهش  :| حالا آقای فلاحت زل زده به صفحه گوشی با آوریل چش تو چش :| آهنگه هم داره میگه آآآآآآآآآآآآآآآآآآی آآآآآآآآآآآآهاااااااااااای سو ماچ فور مای هپی اندینگ :|

نمی دونستم بخندم یا اظهار ندامت کنم :))

خلاصه الان گوشیم دسته آقای مقیمیه و سیم کارت و رم هم توشه :| گرچه هیچی توش ندارم!

امتحانا رو هم باید کامل بدم :|

امروز تا ساعت 7 کلاس المپیاد داشتم فردا هم امتحان عربی دارم :| هیییییییییییییی

از کلاس که میومدم انقد تو فکر بودم که چطوری به کارام برسم هی اعصابم خورد تر میشد رسیدم خونه مامانم گفت چرا نگفتی امروز کلاس داری گفتم مامان بعد یه سال هنو باید بگم 1شنبه ها کلاس دارم :/ بعد ناراحت شد و کلا یکم دیگه بحث پیش رفت :( انقد اعصابم خورد بود همین چند ساعتی که عربی خوندم هم هیچی ازش نفهمیدم!

خدا فردارو به خیر کنه!

آخر این هفته بیاد راحت شم! و الان که فک میکنم زندگیم بی گوشی راحت تره :| 

ممنون که حوصله داشتین خوندین! 3>

۳۱ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۱۰ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ArShaN

چهارشنبه 1393-12-6

سلام!

اولا این که واقعا یکی از دلایلی که بعد این همه مدت دوباره اینجا به روز میشه اینه که واقعا نظراتونو دوست دارم! خیلی کمک میکنه! با این که شاید اصلا منو نشناسید ولی وقت می‌ذارید می‌خونید و بعد هم نظر میدین! واقعا دلگرم کنندس! و بابت این چند وقت که سر نمی‌زدم و کامنتارو جواب ندادم عذر می‌خوام!

دوم هم این که دلم واسه صدای کیبورد تنگ شده بود! 

چی بگم والا! یکم مشکل دارم باز! من همونطور که احتمالا می‌دونین عشق برنامه نویسیم و سندش هم پیج آپاراتم! ولی چون المپیاد فیزیک می‌خونم اصلا وقت نمی‌کنم به جفتش برسم! و واقعا انتخاب یکیشون خیلی سخته! الان تا حالا انتخابی که کردم جفتش با هم بود اما خب نتونستم تو هیچ کدوم بهترین باشم! تنها کاری هم که تونستم بکنم این بود که تلاشمو بیشتر کنم! اما خب مثل اینکه به اندازه‌ی کافی بیشتر نشد!

سمینار هم تو راهه و پنج‌شنبه و جمعه و شنبه و یک شنبه هفته دیگه سمیناره همتون هم دعوتید و خوش‌حال میشم ببینمتون!

امروز تا ساعت 6-7 موندم مدرسه پوستر پروژه رو ساختم! وقتم رفت الکی فقط!

می‌خواستم از امشب شروع کنم ولی دیروقته احتمالا از فردا دوباره ویدئو ساختن رو شروع کنم!

خلاصه این که الان خیلی دارم تلاش می‌کنم امیدوارم از تلاش کردن لذت ببرم چون اگه اینطوری بشه هیچ وقت خسته نمی‌شم!

فقط یه بدی داره اونم این که نمی‌تونم برای اطرافیانم اونقدر که ارزششو دارن وقت بذارم، که البته ایراد کوچیکی هم نیست!!!

جمعه تولد سپهره به نظر میاد که قراره خوش بگذره، امیدوارم که اینطور باشه! 

نمی‌دونم چرا اینقدر با شخصیت خودم مشکل دارم شاید به خاطر سنمه مثلا یکی از مشکلاتی که دارم اینه که به هیشکی نمی‌تونم 100درصد اعتماد کنم! خب بده دیگه!

۰۶ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۴۰ ۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
ArShaN

پنجشنبه 2-11-93

چه وضعیه؟!

البته این چند وقت همه چی خوب بوده ها فقط یه مشکل جدی :| طرز فکر مامانم راجع به منه!!! نمیدونم چرا فک میکنه به تک تک دخترای اطرافم نظر دارم :/ :\ :| نمیدونم چیکار کنم که متوجه بشه اینطوری نیست! 

خبر خوب این که از امروز Arrow دوباره شروع شد!

احتمالا فردا گوشیمو عوض کنم ببینیم چی میشه! امروز خیلی وقت نکردم به کارام برسم و اتفاق جالبی هم نیافتاده که بنویسم بجز این که به لطف فیزیک حالا پنجشنبه و جمعه ها هم باید برم مدرسه، جمعش خیلی بده که 6 صب تا 6 عصر مدرسم :/ منتظرم 2-3 هفته دیگه موقع اردو برسه، البته خودم نمیرم اما وقتی بقیه برن تعطیل میشیم و با دوستام کوه و اینور اونروریم! 

امیدوارم فردا چیزی واسه نوشتن داشته باشم! ♥

۰۲ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۳۰ ۱۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ArShaN

جمعه 26-10-93

امروز صبح زود بیدار شدم مثلا :| 10 :|||||

به نظرم حق دارم چون وقتایی که مدرسه میرم برنامه هر روز اینه که 6 صب تا 6 عصر مدرسه ام بعدشم که میام خونه یا درس خوندن و نوشتنه یا وقت میکنم به کارای خودم میرسم. کمبود خوابم رو تو اینروزای تعطیل میتونم جبران کنم! قبلا بهتر بود حداقل جمعه تعطیل بودیم هر هفته با رفقا میرفتیم یه جا، مثلا یه بار دربند یه بار چیتگر ....

حالا بدتر شده که جمعه هم کلاس و آزمون داریم خداکنه حداقل این وقتی که واسه المپیاد فیزیک میذارم یه نتیجه‌ای داشته باشه! به قولم هم عمل نکردم به خیلیا قول داده بودم که تو این دو روز چنتا ویدئوی جدید آپارات آپلود کنم ولی وقت نشد! 

امروز بد نبود یهو ساعت 2 من و پ.س تصمیم گرفتیم ساعت 3:30  :| بریم بیرون یه دوری بزنیم به بقیه هم گفتیم ولی انگار همه خواب بودن 4 نفر شدیم کلا! اول صادقیه قرار گذاشتیم از اونجا هم رفتیم چیتگر یه دوری زدیم! به عنوان آخرین جمعه ی تعطیل بد نبود! پیست یه دونه چراغ هم نداشت جلومونم نمیدیدیم :/ ولی خب فعلا که سالمم. از فردا هم که مدرسه ...!

راستی راجع به بازی هم به نتیجه رسیدم و با این گفته‌ی درخشان بسیار موافقم =>> "معتادا ترک نمیکنن فقط یه مدت کنار میذارن"

ترک کردنش نمیشه! چون از این به بعد جمعه ای تعطیل نیس که این یعنی تفریحی هم درکار نیست! تنها تفریحم میشه همین بازی ها تا اطلاع ثانوی! 

شمام که شدین سنگ صبورم :)) و البته بعضی مواقع راهنمام!

چندتا اتفاق هستن که منتظرشونم => 1-سمینار (که موقعش همتون دعوتین چون اون 2 روز ورود عموم به مدرسه آزاده! )

2- چند روز دیگه چنتا دوست قدیمی قراره بیان مهمونی که باید خوب باشه!(تنها مشکلی که هست طرف معلم ستارم بوده منم الان هیچی یادم نیس با چه رویی بش بگم؟)

3-چیزی که همه منتظرشیم عییید :D

۲۶ دی ۹۳ ، ۲۲:۰۱ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
ArShaN

پنجشنبه 25-10-93

چه روزی بود امروز!!! افتضاااااح :)) تنها کار مهم و تاثیر گذاری که انجام دادم این بود که کمبود خوابی که تو این دوران امتحانا ایجاد شده بود برطرف شد!!! ولی جدا امروز برعکس روزای دیگه که وقت گذروندن به بطالتم همش تو نت و کامپیوتر و گوشی و اینا بود فقط خوابیدم اصا دیگه نمیدونم شب خوابم میبره یا باید مث جغد بیدار بمونم! هنوز یه روز دیگه تعطیله تا شروع دوباره مدرسه شاید فردا روز بهتری بود.

ولی مدرسه شروع بشه وضع بهتر میشه یکم از این بیکاری ها کم میشه! آخه نکتش اینجاس که بیکاری های الان مث بیکاریای تابستون حال نمیده چون تابستون با خیال راحت وقتمو به بطالت میگذرونم ولی الان ناراحت میشم که وقتم الکی داره میگذره! تنها چیزی که بده اینه که هنوز هدف ندارم!

اتفاق خاصی هم وقتی همش خواب باشم نمیفته که بخوام بنویسم پس امروز خبری از خاطره نیس! همین تشویشای ذهنم بود فقط! حتی خواب هم ندیدم! :|

تا فردا :-h  ♥

۲۵ دی ۹۳ ، ۲۰:۱۸ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
ArShaN

سه‌شنبه 23-10-93

خب بنده به طرز عجیبی دچار دوگانگی شدم! نمیدونم می‌خوام شخصیتم چطوری باشه! دو حالت داره. یا یه آدم قانون مند میشم که دور خودش دیواری از باید و نباید میکشه و خیلی از کارایی رو که دوست داره رو انجام نمیده چون قانون منده! که البته در این صورت احتمالش زیاده که کسایی که اطرافم هستن یکم پراکنده بشن که خب چیز دوست داشتنیی نیست!

حالت دوم اینکه بشم یه آدم شیطون، جسور و پررو که معمولا تو دل آدما بیشضتر جا میگیره و زندگی کردن واسش راحت تره! اما خب مشکلش اینه که کسی که از دور آدمو میبینه فک میکنه هنوز بچه ای!

تنها نکته‌ی مثبی که هست اینکه میدونم هرکدوم رو که انتخاب کنم توش موفق میشم! اگه بخوام قانون‌مند باشم می‌تونم قانون‌مند ترین باشم و اگر هم بخوام جسور و بیخیال باشم میتونم خیلی خوب این شخصیت رو داشته باشم! 

کاری که نمی‌تونم انجام بدم اینکه هر دوی اینا با هم باشم! نمیشه!

حالا چیکار کنم؟ به نظر شما کدوم مدل از آدما بهترن؟ خواهش می‌کنم نظرتونو بگین و نظر واقعیتون رو هم بگین! نه این که نسبت به قانون با تعصب برخورد کنید! ممنون!

۲۳ دی ۹۳ ، ۱۴:۳۸ ۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
ArShaN

دوشنبه 15-10-1393

انقد بی‌حالم خاطره‌ها شده دو هفته یه‌بار! :|

هیچ خبری هم نبوده ها همش امتحان و اینا واسه هیچ امتحانی هم درست درس نخوندم!

حالا اینا مهم نیس زندگیو چیکار کنم! با کلی بدبختی و کلنجار رفتن با ذهن مخدوشم تونسته بودم بازی هایی که معتادشون بودم رو در یک اقدام شجاعانه حذف کنم!(Dota2-Generals-Clash)

حالا دوباره دارم کشیده میشم سمتشون! درگیری داریم به غرعانا!

امروز بعد امتحان با چنتا از بروبچ رفتیم گیم‌نت بد نبود ولی اصا مث قبلا بهم حال نمیده! انگار اصلا رو مود نبودم! ویدئوهای آپارت رو هم که سه هفته ای میشه بروز نکردم! یکم می‌خوام بیخیال بقیه بشم به خودم برسم! :/ یکم برم شبکه یاد بگیرم! واسه المپیاد هم که هیچی، این چند وقت اصا جدی نبودم! 

یه اتفاق بسیار جالبی هم افتاده که یکم شخصی هنوز نمیدونم اینجا بنویسم یا نه! حال نوشتن ندارم بیخیال! تا همینجاشم چرت و پرت نوشتم، الکی حوصلتو سر بردم! اگه اتفاق جالبی افتاد مینویسم!

۱۵ دی ۹۳ ، ۱۳:۲۱ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ArShaN

دوشنبه! 1-10-1393

خب قرار شد شروع کنم دوباره به نوشتن. این یکی دو روزه یکم درگیرم با کارایی که انجام میدم. نمی دونم کدومش بیشتر برام خوبه، وقت همه‌ی ما ها محدوده نمی تونیم به هر کاری که دوست داریم انجام بدیم برسیم! منم بین چندتا کار موندم! قدر تابستون قبلی رو ندونستم حیف شد الکی می تونستم کلی از حجم کارای الانمو کم کنم! 

وای راستی خطم چرا اینطوریه؟ خدارو شکر اینجا تایپ می کنم ولی خطم بده هرکاری هم که می کنم درست بشو نیس! راستی از امشب شروع کردم هر شب ساعت 10-11 میرم بیرون میدوم  با اینکه خیلی سرده!

امروز تو مدرسه چقد بی حال بودم اصلا حال و حوصله درس نداشتما این تعطیلیا خوب بهم ساخته!

چیزی که منتظرشم الان فقط سمینار اسفنده! 

راستی شب یلداتون چطور بود؟ من شب یلدا رو همدان بودم خیلی خوش گذشت فالم هم که حرف نداشت گفته بود با اراده ای که داری می تونی دنیا رو تغییر بدی و اینا :D

خلاضی بد نبود شب یلدام! ولی خب به نیمه شب هم نرسید چون ساعت 11 تنها راه افتادم که برگردم تهران چون فرداش باید میرفتم مدرسه!

فردا تعطیله هیچی مث این منو خوشحال نمیکنه. حداقال راحت می خوابم!

پس فردا امتحان آمادگی دفاعی دارم کل سوالایی که قراره تو امتحان بیاد از دو صفحه است! این دو صفحه سوال و جواب رو بهمون دادن که همونو بخونیم کافیه! خیلی راحته ! 

امروز وقتی رسیدم مدرسه اصلا یادم نبود که باید شعر حفظ میکردیم واسه ادبیات! همون زنگ اول حفظش کردم ولی! تازه یکی از اولین داوطلبا واسه جواب دادن هم بودم.

نمی دونم درسته یا نه، ولی احساس میکنم دلیل این که اینارو می خونی این نیس که می خوای با من آشنا بشی یا ادب از بی ادبان بیاموزی و اینا بلکه به جز کودک درون یه فوضول درون هم داری!

راستی یه چند روزیه دارم سعی می کنم بد دهنی رو ترک کنم که به نظر خودم تقریبا هم موفق شدم!

واسه امشب دیگه بسه شب همتون خوش!

۰۲ دی ۹۳ ، ۰۱:۱۱ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ArShaN

باز هم می نویسم!

دوباره شروع خواهم کرد به نوشتن به زودی

۳۰ آذر ۹۳ ، ۱۴:۴۸ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ArShaN