بله بله :| بعد 100 سال یه پست جدید. اصن نمیدونم امروز چندمه که بخوام تاریخ بزنم :| کلا قاطی شده همه چی، برعکس وقتایی که همه چی رو برنامه بود و روزی 2تا ویدئو آپارات داشتیم و هر شب هم یه پست خاطرات اون شب بود، الان عشقی کار میکنم. حالشو داشته باشم پست میذارم. 

الانم این چن روزه خیلی اعصابم به هم ریخته بود دلم خواست اینجارو به روز کنم. اصن داشت یادم میرفت صدای دکمه های کیبورد که میره تو گوش آدم چه حالی میده.

چون خیر سرم المپیادیم از امتحانای میان تر معاف بودم! با بچه های المپیادی دیگه تو کلاس نشسته بودیم و مشق می نوشتیم و درس می خوندیم و اینا! یدفعه زدیم زیر آواز :|

اول من شروع کردم و مورد انتقاد شدید جمع قرار گرفتم بعد هم بقیه :/

تا اینکه نمیدونم این ایده احمقانه از کجا به فکرم رسید که اصن با گوشی آهنگ بذاریم :|

خلاصه بعد متوجه شدیم که چه جالب آهنگی که گذاشتمو من و آرمان حفظیم :/ این شد که خودمونم با آهنگ شروع کردیم خوندن :))

حالا آهنگ چی بود so much for my happy ending - avril :|

هیچی دیگه آقای فلاحت عزیز اومد گفت چه خبره اینجا و منم تو چشاش زل زدم گفتم هیچی آقا آهنگ گذاشتیم :| 

گفت گوشیتو بده من، حالا یکی نی به من بگه چرا باید بری پلیر تی‌تی‌پاد نصب کنی آخه؟ عکس آوریل افتاده رو لاک اسکیرین 3بار اون لعنتیو کشیدم کنار قفل صفحه باز شه که گوشیو خاموش کنم بدم بهش  :| حالا آقای فلاحت زل زده به صفحه گوشی با آوریل چش تو چش :| آهنگه هم داره میگه آآآآآآآآآآآآآآآآآآی آآآآآآآآآآآآهاااااااااااای سو ماچ فور مای هپی اندینگ :|

نمی دونستم بخندم یا اظهار ندامت کنم :))

خلاصه الان گوشیم دسته آقای مقیمیه و سیم کارت و رم هم توشه :| گرچه هیچی توش ندارم!

امتحانا رو هم باید کامل بدم :|

امروز تا ساعت 7 کلاس المپیاد داشتم فردا هم امتحان عربی دارم :| هیییییییییییییی

از کلاس که میومدم انقد تو فکر بودم که چطوری به کارام برسم هی اعصابم خورد تر میشد رسیدم خونه مامانم گفت چرا نگفتی امروز کلاس داری گفتم مامان بعد یه سال هنو باید بگم 1شنبه ها کلاس دارم :/ بعد ناراحت شد و کلا یکم دیگه بحث پیش رفت :( انقد اعصابم خورد بود همین چند ساعتی که عربی خوندم هم هیچی ازش نفهمیدم!

خدا فردارو به خیر کنه!

آخر این هفته بیاد راحت شم! و الان که فک میکنم زندگیم بی گوشی راحت تره :| 

ممنون که حوصله داشتین خوندین! 3>