دقت کردین من چقد خودخواه شدم؟!
قبلا خیلی بیشتر از دوستام می‌نوشتم!
اینجارو یه نگاه بکنین =>
http://hellibond.blogfa.com/category/25
وبلاگ قبلیمه! مصاحبه هارو حتما یه ترتیب بخونین! از شاهکار های هنریمه :))
دلم می‌خواد بازم از این کارا بکنم! حسش نیس ولی یه کاریش می‌کنیم! :D
سلام!
این چن روز ننوشتم انصافا دلیلش فقط تنبلی نبود! می‌ترسم کسی که منو می‌شناسه بیاد اینجارو چک کنه! ولی اصا نمی‌تونم ننویسم!
این دوشب بد نگذشت!
البته پریشب خیلی بیکار بودم! ولی دیشب و شب قبل از پریشب :| (دوشب پیش) خوب بود شب احیا بود منم با دوستام تا ساعت 3 مسجد بودیم! البته خیلی هم مسجد نبودیم یکم مسجد بودیم :))
بیشتر رو نیمکت جلو مسجد بودیم!
یه دوست جدید پیدا کردم که اندکی به دردم می‌خوره! کمک میکنه بدونم می‌خوام چجوری باشم! یکم پیچیدس بیخیال :/
راستی دیروز انقد ذوق مرگ شدم :| بالاخره یکی راجع به ویدئوهای آموزشیم یه سوالی ازم کرد :)) گرچه سوالش چرند بود ولی خو دلم خوش شد! راستی آدرسشون اینجاس =>
aparat.com/arshan.bshr
اون بالا هم نوشته آپارات من اونو بزنید حله!
دیشب به طاها و حسین گفتم اگه تونستن فردا باهام بیان همون پارک که قبلا گفتم! خدارو شکر دوباره غرفه ها راه افتاد و منم هرشب یکم از وقتم اونجا میگذره!
تنها چیزی که خوبه اینه که همه چی از قبل خیلی بهتر شده! نه اینکه محیط تغییر کرده باشه ها! خودم فرق کردم! فرق هایی که حتی حاضر نیستم بگم چی بودم :D
ولی الان از خودم راضی ام :))
آها راستی تصمیم جدید! تو این پستا که عکس نمی ذارم که حجمشون زیاد بشه! پس دیگه نمی‌ذارمشون تو ادامه مطلب گرچه یکم نامرتب میشه ولی واسه شما راحت تره!
ایندفعه چرت و پرت نوشتما! آخه از طرفی دلم می‌خواد بنویسم از طرفی دلم هم نمی‌خواد بعصیا که می‌شناسنم همه چیو بدونن! انگار زندونیم :/
الان تنها مشکلی که هس علافیه :/ چون روزه میگیرم روزا نمیرم بیرون که تشنم نشه! مگه اینکه واسه مدرسه مجبور باشم! فقط بعد افطار تا 1 شب بیرونم با دوستام!
از صبح زود ساعت 12 :)) که پا میشم تا موقع افطار هیچ کاری نیس که سرگرمم کنه! فقط یکم کتاب می‌خونم یکم ورزش می‌کنم بعدشم الکی چت و نت گردی! هیچ هدفی هم از این دوتا آخری ندارم! ولی تنها کاریه که وقتمو می‌گذرونه!
راستی دقت کردین یه ماه از تابستون رفت! :| :(((
دو روز دیگه پسرخالم به دنیا میاد! چقد دلم می خواست دختر خاله بشه :))
کثافد دختر خالم شد تک نوه دختر :| البته این مهم نیستا مهم اینه که من خیلی وقته دلم می خواد خواهر داشته باشم! اگه دختر میشد میگفتم داداش صدام کنه ^_^
گرچه الانم شده آش کشک خالم :| علی آقا قراره داداش صدامون کنه :|
