خب قرار شد شروع کنم دوباره به نوشتن. این یکی دو روزه یکم درگیرم با کارایی که انجام میدم. نمی دونم کدومش بیشتر برام خوبه، وقت همه‌ی ما ها محدوده نمی تونیم به هر کاری که دوست داریم انجام بدیم برسیم! منم بین چندتا کار موندم! قدر تابستون قبلی رو ندونستم حیف شد الکی می تونستم کلی از حجم کارای الانمو کم کنم! 

وای راستی خطم چرا اینطوریه؟ خدارو شکر اینجا تایپ می کنم ولی خطم بده هرکاری هم که می کنم درست بشو نیس! راستی از امشب شروع کردم هر شب ساعت 10-11 میرم بیرون میدوم  با اینکه خیلی سرده!

امروز تو مدرسه چقد بی حال بودم اصلا حال و حوصله درس نداشتما این تعطیلیا خوب بهم ساخته!

چیزی که منتظرشم الان فقط سمینار اسفنده! 

راستی شب یلداتون چطور بود؟ من شب یلدا رو همدان بودم خیلی خوش گذشت فالم هم که حرف نداشت گفته بود با اراده ای که داری می تونی دنیا رو تغییر بدی و اینا :D

خلاضی بد نبود شب یلدام! ولی خب به نیمه شب هم نرسید چون ساعت 11 تنها راه افتادم که برگردم تهران چون فرداش باید میرفتم مدرسه!

فردا تعطیله هیچی مث این منو خوشحال نمیکنه. حداقال راحت می خوابم!

پس فردا امتحان آمادگی دفاعی دارم کل سوالایی که قراره تو امتحان بیاد از دو صفحه است! این دو صفحه سوال و جواب رو بهمون دادن که همونو بخونیم کافیه! خیلی راحته ! 

امروز وقتی رسیدم مدرسه اصلا یادم نبود که باید شعر حفظ میکردیم واسه ادبیات! همون زنگ اول حفظش کردم ولی! تازه یکی از اولین داوطلبا واسه جواب دادن هم بودم.

نمی دونم درسته یا نه، ولی احساس میکنم دلیل این که اینارو می خونی این نیس که می خوای با من آشنا بشی یا ادب از بی ادبان بیاموزی و اینا بلکه به جز کودک درون یه فوضول درون هم داری!

راستی یه چند روزیه دارم سعی می کنم بد دهنی رو ترک کنم که به نظر خودم تقریبا هم موفق شدم!

واسه امشب دیگه بسه شب همتون خوش!