ترجمه الدرس السابع پایه سوم راهنمایی . آه .. بنیتی
الدرس السابع : درس هفتم آه ... بنیّتی : آه ... دخترکم
فی البیت درخانه
هذا الرجل حذّاء ٌ . این مرد کفاش است .
هو یعملُ کثیرا ً . اوبسیار کار میکند .
الزوجة : انتَ تعملُ کثیراً ... الطبیب ُ منعَ العمل ..... المرضُ خطرٌ .
همسر: تو زیاد کار میکنی .... پزشک کارکردن را منع کرد .. مریضی خطرناک است .
الزوج : أنا اعلمُ .... ولکن ... الحیاة صعبة .... أنا مضطرّ .
همسر: من میدانم .... ولی .... زندگی سخت است .... من مجبورم ..
مریم سمعت هذه الکلمات .... مریم این سخنان را شنید .....
فخجلت ... پس خجالت کشید ...
ماذا اعملُ ؟ چکار کنم ؟
أترکُ الدرس و المدرسة... ؟ لا ... لا ...
درس و مدرسه را رها کنم ؟ ..... نه ... نه ...
ها .... وجدتُ ... افضل طریق .. آهان ... پیداکردم (یافتم ) ... بهترین راه ....
فی الیوم التالی در روز بعد
بعد التناول العشاء الجمیع ذهبوا للنوم .
بعد از خوردن شام همگی برای خواب رفتند .
اما مریم (خوب اینکه فارسی است . ترجمه نداره )
فنهضت بعد قلیل و ذهبت الی غرفة العمل و عملت حتی مطلع الفجر .
پس بعد از مدت کمی برخاست و به اتاق کار رفت و تا طلوع سپیده دم (فجر) کار کرد .
صباح الیوم التالی صبح روز بعد
... عجیب ... عجیب .... مَن صنعَ هذه الاحذیة ؟
عجیب است ... عجیب ... چه کسی این کفش ها را ساخت؟
الرجل فی حیرة مرد در شگفتی است ( شگفت زده است)
بعد ایام و شهور بعد از روزها و ماه ها
فی لیلة در شبی
مریم کانت تعبة. مریم خسته بود .
ولکن ... ذهبت الی غرفة العمل . ولی ... به اتاق کار رفت .
و بعد ساعة.... مریم شعرت بالنعاس .
و بعد از یک ساعت..... مریم احساس خواب آلودگی کرد .
و فی الصباح الباکر و درصبح زود
الوالد نهضَ لأداء الصلاة پدر برای به جای آوردن نماز برخاست (بلند شد) .
هناک ضوء ... من فی الغرفة ؟ السارق .... ! حتما .
روشنایی آنجا است .... چه کسی در اتاق است ؟ .دزد ..... ! حتما
فنظرَ الی الغرفة . پس به اتاق نگاه کرد ..
أخذ َ عصاه و ذهب بسرعة . فتح الباب بهدوء .......
چوبدستیش را برداشت و سریع رفت . درب را به آرامی باز کرد .
فنظر بدقة ... هذه مریم ؟ ... آه .. بنیّتی !
پس به دقت نگاه کرد ... این مریم است ؟ آه .. دخترکم !